داستان آبیدیک

undergrowth

ʌndəɹgɹoθ


فارسی

1 عمومی:: بوته‌ ها و درختان‌ كوچكی‌ كه‌ زیر گیاه‌، زیر رست‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. deep, dense, tangled, thick QUANT. patch VERB + UNDERGROWTH clear PREP. into the ~ The snake slithered off into the undergrowth. | in the ~ I noticed someone hiding in the undergrowth. | through the ~ I could hear him crashing through the undergrowth.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code