دیکشنری
داستان آبیدیک
Intercurrent
ɪntəɹkɜɹənt
فارسی
1
عمومی
::
درمیان چیزهای دیگر، مداخله كننده، در میان اینده
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTERCONNECT
INTERCONNECTED
INTERCONNECTION
INTERCONNECTIVITY
INTERCONTINENTAL
INTERCONVERTIBLE
INTERCOOLER
INTERCORRELATION
INTERCOSTAL
INTERCOURSE
INTERCROSS
INTERCULTURAL
INTERCULTURAL COMPETENCE
INTERCULTURAL DIALOGUE
INTERCURREACE
INTERCURRENT
INTERCYCLE
INTERDENOMINATIONAL
INTERDENTAL
INTERDENTAL CONSONAN
INTERDENTAL SPACE
INTERDEPARTMENTAL
INTERDEPEND
INTERDEPENDENCE
INTERDEPENDENCY
INTERDEPENDENT
INTERDICT
INTERDICTION
INTERDICTIVE
INTERDICTORY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید