دیکشنری
Interdict
ɪntəɹdɪkt
فارسی
1
عمومی
::
حكم، جلوگیری، نهی، قدغن، ممنوعیت، منع، تحریم
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTERCULTURAL
INTERCULTURAL COMPETENCE
INTERCULTURAL DIALOGUE
INTERCURREACE
INTERCURRENT
INTERCYCLE
INTERDENOMINATIONAL
INTERDENTAL
INTERDENTAL CONSONAN
INTERDENTAL SPACE
INTERDEPARTMENTAL
INTERDEPEND
INTERDEPENDENCE
INTERDEPENDENCY
INTERDEPENDENT
INTERDICT
INTERDICTION
INTERDICTIVE
INTERDICTORY
INTERDIGITAL
INTERDIGITATE
INTERDISCIPLINARITY
INTERDISCIPLINARY
INTERESDE MOTIVE
INTEREST
INTEREST ARTICULATION
INTEREST BEARING
INTEREST BEARING NOTE
INTEREST BEARING NOTES
INTEREST CHARGE
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید