دیکشنری
داستان آبیدیک
Lippy
lɪpi
فارسی
1
عمومی
::
دارای لب اویزان، (دگ) جسور، گستاخ، پر رو
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
LIPID MONOLAYER
LIPIDE
LIPIDOMICS
LIPLESS
LIPLIKE
LIPOLYSIS
LIPOMA
LIPOMATOUS
LIPOPHILIC
LIPOPOLYSACCHARIDE
LIPOPROTEIN
LIPOPROTEIN RECEPTORRELATED PROTEIN 1
LIPOTROPIC
LIPPEN
LIPPING
LIPPY
LIPREADING
LIPSTICK
LIPURIA
LIQUATE
LIQUATION
LIQUEFACIENT
LIQUEFACTION
LIQUEFIABLE
LIQUEFIED NATURAL GAS
LIQUEFIED PETROLEUM GAS
LIQUEFIER
LIQUEFY
LIQUESCENCE
LIQUESCENT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید