abolished

əbɑlɪʃt


فارسی

1 عمومی:: موقوف‌، از میان‌ برده‌، منسوخ‌، از میان‌ رفته‌، برانداخته‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code