دیکشنری
داستان آبیدیک
crumblings
kɹʌmbəlɪŋz
فارسی
1
عمومی
::
زوال یافته، فاسد شده، چیز خرد شده
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
CRUISER
CRUISING AND HOVERING
CRUISING FOR A BRUISING
CRUISING SPEED
CRULLER
CRUM UP
CRUMB
CRUMB CLOTH
CRUMB RUBBER
CRUMB TRAY
CRUMBLE
CRUMBLE AWAY
CRUMBLE INTO
CRUMBLE UP
CRUMBLES
CRUMBLINGS
CRUMBLY
CRUMBY
CRUMMY
CRUMP
CRUMPED OUT
CRUMPLE
CRUMPLE UP
CRUMPLED ROSE LEAF
CRUNCH
CRUNCH DOWN
CRUNCH NUMBERS
CRUNCH TIME
CRUOR
CRUPPER
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید