دیکشنری
داستان آبیدیک
curd
kɜɹd
فارسی
1
عمومی
::
شیربسته شده، دلمه شدن، بستن (در مورد شیر)، كشك
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
CURABLE
CURACAO
CURACY
CURATE
CURATION
CURATIVE
CURATOR
CURATORIAL
CURATORSHIP
CURB
CURB CUTS
CURB WALK
CURBSTONE
CURCUMA
CURCUMIN
CURD
CURDLE
CURDLE BLOOD
CURDY
CURE
CURE , CURING
CURE ALL
CURE OF
CURED MEAT
CURELESS
CURETTE
CURFEW
CURIA
CURIALISM
CURIE DEPTH
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید