داستان آبیدیک

dehydration


فارسی

1 صنایع غذایی:: دهیدراته شدن

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: وابشت‌، (ط‌ب‌) كم‌شدن‌ اب‌ بدن‌، (جغ)پسابش‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دهیدراته/کمبود آب، آب زدایی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. severe He died from severe dehydration. VERB + DEHYDRATION suffer from | die from/of | cause | avoid

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code