داستان آبیدیک

deployment


فارسی

1 عمومی:: (نظ‌) تفرقه‌، استقرار، قرارگیری‌ قشون‌ یا، گسترش‌، ارایش‌ قشون‌

شبکه مترجمین ایران

2 مهندسی صنایع:: به کار گیری

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. effective, efficient | rapid | full Without the full deployment of resources, we cannot achieve our aims. | staff | military, troop VERB + DEPLOYMENT be available for

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code