دیکشنری
داستان آبیدیک
embrue
ɛmbɹu
فارسی
1
عمومی
::
(imbrue) اغشتن، الودن، خیساندن، تر كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EMBRACERY
EMBRANCHMENT
EMBRANGLE
EMBRASURE
EMBRITTLE
EMBROCATE
EMBROCATION
EMBROGLIO
EMBROIDER
EMBROIDERY
EMBROIL
EMBROIL IN
EMBROILED IN WAR
EMBROILMENT
EMBROWN
EMBRUE
EMBRYO
EMBRYOCTONY
EMBRYOGEN
EMBRYOGENY
EMBRYOLOGIST
EMBRYOLOGY
EMBRYON
EMBRYONIC
EMBRYONIC LAYER
EMBRYONIC MEMBRANE
EMBRYONIC STEM CELL
EMBRYOPHYTE
EMBRYOTOMY
EMCEE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید