دیکشنری
داستان آبیدیک
flauntingly
flɔntɪŋli
فارسی
1
عمومی
::
باجلوه، ازروی خودنمایی، خودفروشانه، خرامان
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FLATTING
FLATTISH
FLATTOP
FLATULENCE
FLATULENCY
FLATULENT
FLATULENTLY
FLATUOSITY
FLATUOUS
FLATUS
FLATWARE
FLATWAYS
FLATWISE
FLATWORM
FLAUNT
FLAUNTINGLY
FLAUNTY
FLAUTANDO
FLAUTIST
FLAVANOL
FLAVANONE
FLAVESCENT
FLAVONE
FLAVOR
FLAVOR BOOSTER
FLAVOR CARRIER
FLAVOR ENHANCER
FLAVOR FOOD WITH
FLAVOR INHANCET
FLAVOR INTENSIFIER
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید