دیکشنری
داستان آبیدیک
fulmine
fʊlma͡in
فارسی
1
عمومی
::
باتهدیدصادركردن، تشرزدن، تهدی، منفجرشدن، غریدن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FULLING MILL
FULLMOUTHED
FULLNESS
FULLWORD
FULLY
FULLY EMPOVERED
FULLY FLEXED BURIAL
FULLY PAID
FULMAR
FULMINANT
FULMINATE
FULMINATE AGAINST
FULMINATING
FULMINATION
FULMINATORY
FULMINE
FULMINIC ACID
FULMINOUS
FULNESS
FULSOME
FULSOMELY
FULSOMENESS
FULVOUS
FUMADE
FUMARASE
FUMARICACID
FUMAROLE
FUMATORIUM
FUMATORY
FUMBLE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید