داستان آبیدیک

furnish


فارسی

1 مهندسی شیمی:: خرده چوب

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مبله‌ كردن‌، مجهز كردن‌، دارای‌ اثاثه‌ كردن‌، مزین‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مواد لیفی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb provide: We will furnish all you need.

Simple Definitions

2 general:: furnish sb with sth formal to provide someone with something • Furnished with a compass and sandwiches, they set off for a day's hiking.

Cambridge-Phrasal Verbs


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code