دیکشنری
fussily
fʌʃli
فارسی
1
عمومی
::
ازروی بیقراری، بااهمیت دادن بچیزه، بادادوبیداد
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FUSILIER
FUSILLADE
FUSION
FUSION LINE
FUSION WELDING
FUSION WITH THE BODY
FUSION ZONE
FUSIONIST
FUSS
FUSS ABOUT
FUSS AND FEATHERS
FUSS AT
FUSS OVER
FUSS WITH
FUSSBUDGET
FUSSILY
FUSSINESS
FUSSY
FUSTANELLA
FUSTANELLE
FUSTIAN
FUSTIC
FUSTIGATE
FUSTIGATION
FUSTINESS
FUSTY
FUTHORC
FUTILE
FUTILELY
FUTILITARIAN
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید