دیکشنری
imbibition
ɪmbibɪʃən
فارسی
1
عمومی
::
(مج) درك، جذب، استنشاق، اشباع
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
IMAGO'S THEORETICAL FRAMEWORK
IMAM
IMAM OR IMAUM
IMAMATE
IMARET
IMBALANCE
IMBALM
IMBARK
IMBATHE
IMBECILE
IMBECILELY
IMBECILITY
IMBED
IMBEDDED
IMBIBE
IMBIBITION
IMBIC
IMBITTER
IMBODY
IMBOSOM
IMBRICATE
IMBRICATE SCALES
IMBRICATION
IMBROGLIO
IMBRUE
IMBRUTE
IMBUE
IMBUE WITH
IMBURSE
IMEANT HIS BROTHER
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید