imbody

ɪmbɑdi


فارسی

1 عمومی:: جسم‌دادن‌به‌، صورت‌خارجی‌، رساندن‌، نشان‌دادن‌، جا دادن‌، ج

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code