دیکشنری
imbrute
ɪmbɹut
فارسی
1
عمومی
::
وحشیگیری كردن، وحشیشدن، وحشییا حیوانصفتكردن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
IMBECILELY
IMBECILITY
IMBED
IMBEDDED
IMBIBE
IMBIBITION
IMBIC
IMBITTER
IMBODY
IMBOSOM
IMBRICATE
IMBRICATE SCALES
IMBRICATION
IMBROGLIO
IMBRUE
IMBRUTE
IMBUE
IMBUE WITH
IMBURSE
IMEANT HIS BROTHER
IMEANT THAT HE IS KI
IMEANT YOU TO STAY
IMFANCY
IMIGRATION
IMITABILITY
IMITABLE
IMITATE
IMITATION
IMITATION DIAMOND
IMITATION IS THE SINCEREST FORM OF FLATTERY
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید