دیکشنری
داستان آبیدیک
imminution
ɪmənjəʃən
فارسی
1
عمومی
::
كسر، كمشدگی، كاهش، باریكشدگی، كوچك، خرد
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
IMMERSIVE MARKETING
IMMESH
IMMETHODICAL
IMMEUSURABLENESS
IMMIGRANT
IMMIGRANTS
IMMIGRATE
IMMIGRATE TO
IMMIGRATION
IMMIGRATORY
IMMINENCE
IMMINENCY
IMMINENT
IMMINENTLY
IMMINGLE
IMMINUTION
IMMISCIBILITY
IMMISCIBLE
IMMISCIBLY
IMMISSION
IMMITIGABLE
IMMITIGABLY
IMMIX
IMMIXTURE
IMMOBILE
IMMOBILISER
IMMOBILITY
IMMOBILIZATION
IMMOBILIZE
IMMOBILIZED
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید