دیکشنری
immorally
ɪmɔɹəli
فارسی
1
عمومی
::
از ازرویبد اخلاقی، بر خلافاخلاق
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
IMMOBILIZE
IMMOBILIZED
IMMOBILIZED ENZYMES
IMMODERACY
IMMODERATE
IMMODERATELY
IMMODERATION
IMMODEST
IMMODESTLY
IMMODESTY
IMMOLATE
IMMOLATION
IMMOLATOR
IMMORAL
IMMORALITY
IMMORALLY
IMMORTAL
IMMORTALISM
IMMORTALITY
IMMORTALIZATION
IMMORTALIZE
IMMORTALIZED
IMMORTALLY
IMMORTELLE
IMMOTILE
IMMOVABILITY
IMMOVABLE
IMMOVABLE FEAST
IMMOVABLE PROPERTY
IMMOVABLENESS
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید