impersonify

ɪmpɜɹsənəfa͡i


فارسی

1 عمومی:: بجای‌شخص‌ گرفتن‌، ادم‌ساختن‌، نماینده‌بو، شخصیت‌ دادن‌به‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code