دیکشنری
impertinency
ɪmpɛɹtənənsi
فارسی
1
عمومی
::
نامربوطی، بی، گستاخی، (impertinence) جسارت، فضولی
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
IMPERMISSIBILITY
IMPERMISSIBLE
IMPERSCRIPTIBLE
IMPERSIPCUOUS
IMPERSONAL
IMPERSONAL EXCHANGE
IMPERSONALITY
IMPERSONALLY
IMPERSONATE
IMPERSONATION
IMPERSONATOR
IMPERSONIFY
IMPERSUASIBLE
IMPERTINENCE
IMPERTINENCE OR NENC
IMPERTINENCY
IMPERTINENT
IMPERTINENTLY
IMPERTURBABILITY
IMPERTURBABLE
IMPERTURBABLENESS
IMPERTURBABLY
IMPERTURBATION
IMPERUADABLE
IMPERVIABLE
IMPERVIOUS
IMPERVIOUSLY
IMPERVIOUSNESS
IMPETIGINOUS
IMPETIGO
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید