دیکشنری
داستان آبیدیک
incardinate
ɪnkɑɹdɪne͡it
فارسی
1
عمومی
::
متران ساختن، كاردینال كردن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INCAPABILITY
INCAPABLE
INCAPABLE OF PAIN
INCAPABLY
INCAPACIOUS
INCAPACITATE
INCAPACITATION
INCAPACITY
INCAPACITY TO EXTINGUISH THE DEBT
INCARCERATE
INCARCERATE IN
INCARCERATED FATHERS INITIATIVE
INCARCERATED HERNIA
INCARCERATION
INCARCERATOR
INCARDINATE
INCARNADINE
INCARNANT
INCARNATE
INCARNATION
INCARNATIONIST
INCARNATIVE
INCASE
INCASE ETC
INCAUTION
INCAUTIOUS
INCAUTIOUSLY
INCAUTIOUSNESS
INCAVATION
INCAVERN
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید