دیکشنری
داستان آبیدیک
infestation
ɪnfɛste͡iʃən
فارسی
1
عمومی
::
آلودگی بیرونی، هجوم
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INFERNAL
INFERNAL MACHINE
INFERNAL REGIONS
INFERNAL STONE
INFERNALITY
INFERNALLY
INFERNO
INFERRABLE
INFERRED
INFERRIBLE
INFERTILE
INFERTILITY
INFEST
INFESTAION
INFESTANT
INFESTATION
INFESTED
INFESTED WITH
INFEUDATION
INFIBULATION
INFIDEL
INFIDELITY
INFIELD
INFIELDER
INFIGHTING
INFILE
INFILL WALLS
INFILTRATE
INFILTRATE INTO
INFILTRATION
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید