insensibly

ɪnsensəbli


فارسی

1 عمومی:: ی‌هسته‌، بی‌خبران، ازروی‌بیهوشی‌، خردخرد، بط‌ور نامحسوس‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code