داستان آبیدیک

irritate


فارسی

1 عمومی:: عصبانی کردن

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: عصبانی‌ كردن‌، برانگیختن‌، خشمگین‌ كردن‌، خراش‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. intensely, really The noise was beginning to irritate me intensely. That man really irritates me! | slightly | easily She was moody at times and easily irritated.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code