داستان آبیدیک

mitten

mɪtən


فارسی

1 عمومی:: (mitt) دستكش‌ دارای‌ یك‌جا برای‌ چهار انگشت‌ ویكجا

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun hand covering: She lost her mitten on the way to school., noun gloves: Wear your mittens when it is cold.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code