داستان آبیدیک

premonition


فارسی

1 عمومی:: پیش‌آگاهی

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: برحذر داشتن‌، فكر قبلی‌، تحذیر، اخط‌ار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. shudder VERB + PREMONITION feel, have PREP. ~ about Perhaps he had a premonition about what might happen in London. | ~ of I wonder if she had a premonition of her own fate.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code