دیکشنری
داستان آبیدیک
Whitlow
hwɪtlo
فارسی
1
عمومی
::
(طب) ورمبند اخر انگشت، عقربك
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
WHITES
WHITESMITH
WHITETHORN
WHITEWALL
WHITEWASH
WHITEWATER KAYAKING
WHITEWOOD
WHITEY
WHITHER
WHITHERSOEVER
WHITHERWARD
WHITHNESS
WHITING
WHITISH
WHITLEATHER
WHITLOW
WHITMONDAY
WHITSUN
WHITSUNDAY
WHITSUNTIDE
WHITTLE
WHITTLE AT
WHITTLE AWAY
WHITTLE DOWN
WHITTLE DOWN TO SIZE
WHITTLE OUT OF
WHITTLER
WHITY
WHIZ
WHIZ PAST
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید