دیکشنری
داستان آبیدیک
expatriate
ɛkspe͡itɹiət
فارسی
1
عمومی
::
تبعید كردن، کارمند مقیم، ترك كردن میهن، از كشور خود راندن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EXPANSION JOINTS
EXPANSION OF THE EMPIRE
EXPANSION PLANT
EXPANSION STROKE
EXPANSIONARY
EXPANSIONISM
EXPANSIONIST
EXPANSIONIST IDEOLOGY
EXPANSIVE
EXPANSIVE SOIL
EXPANSIVENESS
EXPARTE
EXPATIATE
EXPATIATE ON
EXPATIATION
EXPATRIATE
EXPATRIATION
EXPECT
EXPECT FOR
EXPECT FROM
EXPECT OF
EXPECTANCE
EXPECTANCY
EXPECTANCY (OR EXPERIENCE) TABLE
EXPECTANCY THEORY
EXPECTANT
EXPECTANT HEIR
EXPECTANT MOTHER
EXPECTANT OF
EXPECTANTLY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید