داستان آبیدیک

implement


فارسی

1 عمومی:: انجام‌دادن‌، ابزار، الت‌، افزار، اسباب‌، اجراء، انجام‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پیاده سازی

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. fully, properly These policies have never been fully implemented. | partially | adequately | actually The proposed changes were never actually implemented. | widely These reforms have now been widely implemented in schools. | effectively, successfully | quickly VERB + IMPLEMENT agree to, decide to, intend to, promise to | attempt to, seek to, try to | fail to The government failed to implement the plan. | refuse to | be forced to, be obliged to | be difficult to, be hard to The decision will be difficult to implement.,   noun ADJ. agricultural, farm, garden, kitchen, surgical | sharp Make sure that all sharp implements, such as scythes, have covers. | flint, metal, stone, wooden

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun tools: We need implements to farm well. verb activate: We will implement the new policy.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

کمال چوگان‌باز 6 اسفند 1395
--نام کلمه: implement شناسه کلمه: 48897/4207352b-d701-419c-8cd9-0c7410116a0c ================================================================ به جای معنی پیاده سازی ====>>>> عملی ساختن پیشنهاد می شود. ================================================================
0    0
کمال چوگان‌باز 6 اسفند 1395
--نام کلمه: implement شناسه کلمه: 48897/4207352b-d701-419c-8cd9-0c7410116a0c ================================================================ به جای معنی پیاده سازی ====>>>> عملی ساختن پیشنهاد می شود. ================================================================ معنی جدید پیشهاد شده ===>> پیاده‌سازی معادل درستی برای implement‌ نیست. کتاب‌هایی هم که به موضوع نگارش و ویراش پرداخته‌اند (از قبیل «فرهنگ درست‌نویسی سخن» یا «غلط ننویسیم») نیز به این موضوع اشاره کرده‌اند. درست است که «پیاده کردن»‌ یا «پیاده‌سازی» در برخی کاربردها تقریباً جا افتاده و همگان معنی آن را متوجه می‌شوند، اما دیده‌ام متن‌هایی را که مترجم یا نویسنده جا و بی‌جا «پیاده‌سازی» را به کار برده. آوردن این معادل در فرهنگ آبی به عقیده‌ی بنده مجوزی می‌شود برای این نوع کاربردهای غلط (البته «فرهنگ هزاره» این معنا را آورده ولی «فرهنگ پویا» چنین نکرده. اصولاً از این سهوها در «فرهنگ هزاره» کم نیست). ================================================================
0    0
کمال چوگان‌باز 6 اسفند 1395
--نام کلمه: implement شناسه کلمه: 48897/4207352b-d701-419c-8cd9-0c7410116a0c ================================================================ به جای معنی پیاده سازی ====>>>> عملی ساختن پیشنهاد می شود. ================================================================ معنی جدید پیشهاد شده ===>> پیاده‌سازی معادل درستی برای implement‌ نیست. کتاب‌هایی هم که به موضوع نگارش و ویراش پرداخته‌اند (از قبیل «فرهنگ درست‌نویسی سخن» یا «غلط ننویسیم») نیز به این موضوع اشاره کرده‌اند. درست است که «پیاده کردن»‌ یا «پیاده‌سازی» در برخی کاربردها تقریباً جا افتاده و همگان معنی آن را متوجه می‌شوند، اما دیده‌ام متن‌هایی را که مترجم یا نویسنده جا و بی‌جا «پیاده‌سازی» را به کار برده. آوردن این معادل در فرهنگ آبی به عقیده‌ی بنده مجوزی می‌شود برای این نوع کاربردهای غلط (البته «فرهنگ هزاره» این معنا را آورده ولی «فرهنگ پویا» چنین نکرده. اصولاً از این سهوها در «فرهنگ هزاره» کم نیست). ================================================================
0    0
« 1 » 
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code