orgy

ɔɹd͡ʒi


فارسی

1 عمومی:: (روم‌ و یونان‌ قدیم‌) مجالس‌ عیاشی‌ و میگساری‌ بافتخار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. drunken, sex/sexual VERB + ORGY have PREP. ~ of an orgy of looting and vandalism

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code