دیکشنری
داستان آبیدیک
progeniture
pɹod͡ʒenɪtəɹ
فارسی
1
عمومی
::
ذریه، فرزند، اولاد، تولید، زاده، نسل
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PROFUNDUS TENDON EXCURSION
PROFUSE
PROFUSE OF EXPENDITU
PROFUSE OF GILFTS
PROFUSE OF PROMISES
PROFUSELY
PROFUSENESS
PROFUSION
PROG
PROGAMETE
PROGENITIVE
PROGENITOR
PROGENITOR CELL
PROGENITORSHIP
PROGENITRESS
PROGENITURE
PROGENY
PROGESTATIONAL
PROGESTERONE
PROGESTERONE RECEPTOR
PROGESTIN
PROGNATHIC
PROGNATHISM
PROGNATHOUS
PROGNOSES
PROGNOSIS
PROGNOSTIC
PROGNOSTICATE
PROGNOSTICATION
PROGNOSTICATIVE OR T
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید