دیکشنری
Incult
ɪnkʌlt
فارسی
1
عمومی
::
كشت نشده، نتراشیده، بایر، ناهنجار، زمخت
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INCUBATION
INCUBATION PERIOD
INCUBATIVE
INCUBATOR
INCUBUS
INCUDAL
INCULCATE
INCULCATE IN
INCULCATE WITH
INCULCATION
INCULCATOR
INCULPABLE
INCULPATE
INCULPATION
INCULPATORY
INCULT
INCUMBENCY
INCUMBENT
INCUMBENT FIRMS
INCUMBENT ON
INCUMBENT ON TO
INCUMBENT TRAP BEHAVIOR
INCUMBER
INCUNABULA
INCUNABULUM
INCUR
INCURABILITY
INCURABLE
INCURABLY
INCURIOSITY
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید