دیکشنری
داستان آبیدیک
institutive
ɪnstɪtutɪv
فارسی
1
عمومی
::
تاسیسكننده، بنگاهی، تاسیسی، تاسیسشده
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INSTITUTIONAL RELATIONSHIP MANAGEMENT SCIENCE
INSTITUTIONAL REVIEW BOARD (IRB)
INSTITUTIONAL REVIEWED BOARD
INSTITUTIONAL SELF
INSTITUTIONAL SHAREHOLDER
INSTITUTIONAL WORK
INSTITUTIONALISATION PROCESSES
INSTITUTIONALISE
INSTITUTIONALISED
INSTITUTIONALISM
INSTITUTIONALIST
INSTITUTIONALIZATION
INSTITUTIONALIZE
INSTITUTIONALIZED
INSTITUTIONALLY
INSTITUTIVE
INSTITUTOR
INSTRCTOR SHIP
INSTRUCT
INSTRUCT IN
INSTRUCTION
INSTRUCTION ADDRESS
INSTRUCTION CODE
INSTRUCTION COUNTER
INSTRUCTION CYCLE
INSTRUCTION FORMAT
INSTRUCTION MODIFIER
INSTRUCTION REGISTER
INSTRUCTION REPERTOIRE
INSTRUCTION REPERTORY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید