دیکشنری
داستان آبیدیک
phiadelphian
fa͡iədɛlfiən
فارسی
1
عمومی
::
بطلیموسیبرادر دوس، اهل فیلادلفیا، شهری از امریكا
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PHENOMENOLOGIST
PHENOMENOLOGY
PHENOMENON
PHENOMENON BASED EDUCATION
PHENOTYPE
PHENOTYPIC
PHENOTYPIC SWITCH
PHENYL
PHENYL ETHYL ALCOHOL
PHENYLALANINE
PHENYLEPHRINE
PHENYTOIN
PHEROMONE
PHEW
PHI
PHIADELPHIAN
PHIAL
PHIHELLENIC
PHILADELPHIA LAWYER
PHILADELPHIA STOCK EXCHANGE (PSE)
PHILADELPHUS
PHILANDER
PHILANDERER
PHILANTHROPE
PHILANTHROPIC
PHILANTHROPICALLY
PHILANTHROPIST
PHILANTHROPIZE
PHILANTHROPY
PHILATELIC
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید